داستان عشق عجیب فصل16

درباره من
به وبلاگ من خوش آمدید داستان اول←عشق عجیب. لطفا نظراتونو درمورد داستانام بگین. هر انتقادی هم داشتین بگین
برچسب ها
نويسنده :خانومـِ نویسندهـ
تاريخ: دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:عشق عجیب, ساعت: 19:8

مهیار داشت  با یه خانومی حرف میزد یهو تُن صداش بالا رفت 

مهیار_هی حرف دهنتو بفهم من ب اجبار  مادرم فقط باهات نامزد شدم!

اون دختره_صداتو بیار پایین!اون جوری با من حرف نزن!

مهیار_نه مث این که فایده ای نداره!من ب مامانم میگم نامزدیو بهم زد مسئولیت همه چیزشم با خودم فقط گمشو نبینمت!

اون دختره با گریه_حالا ک خودت میخوای باشه خدافظ

آرمان_آیسان گریه نکن!

من_عه من کی گریه کردم

اشکامو پاک کردم و پابه پای آرمان رفتیم وارد سالن شدیم

من_آرمان به نظرت مارودید؟

آرمان_نه تو که خودت زل زده بودی ب مهیار!

من_آبروم رفت

آرمان_بیا رو این صندلی بشینیم تا ب میلاد زنگ بزنم ببینم کجاس

نشستیم رو صندلی و آرمان ب میلاد زنگ زد_الو سلام خره کجایی؟

میلاد صداش خیلی نزدیک بودا

میلاد_ام من تو اتاقم

آرمان_کوفت وخه بیا دگ

یهو یه نفر از پشت سرمون گفت_من ایــــــــــــــــــــــــــنجام!

خیلی ترسیدم از روی صندلی پاشدم و یک متر رفتم اونطرف تر که دیدم میلاده!

من_خدامرگت نده زهر ترک شدم

آرمان پاشد و با میلاد احوال پرسی کردن .آرمان درباره همین پلیسی پرسید

میلاد_آهان راستی آجی بدو تا دیر نشده بریم اتاق سرهنگ

آرمان_پس من همینجا میمونم دگ

من_باشه.میلاد بریم

و رفتیم آخر راهرو.در یه اتاقیو زد وارد شد بهم گفت دم در بمونم.و بعد لحظاتی گفت که برم تو

من_سلام جناب سرهنگ!

این که همون احمدیه!

احمدی_عه تویی دخترم؟بفرما بشین

مودبانه نشستم میلاد رو صندلی روبه روییم نشست که سرهنگ احمدی گف_عههه سرگرد کی مرام من که شما رو نگفتم بشینین!

میلاد_ببخشید سرهنگ

احمدی_شوخی کردم میتونی بشینی.خب دخترم مشخصاتتو بگو....

حدود20دیقه فقط ور ور کرد و سوال پرسید آخرشم گفت فردا بیام تست بدم ببینن برای کدوم بخش خوبم

رفتیم بیرون مهیار رو دیدم که کنار آرمان نشسته بود با قدم هایی محکم رفتم سمتشون میلادم دنبالم میومد

من_سلام سرگرد!

مهیار دسپاچه شد_سلام آیسان خانوم!

من_خب خب آرمان من کارم تموم شد میتونیم بریم

میلاد_اجی چقدزود

من_بعدا میبینمتون خدافظییییی سرگردها!

هردوتاشون باهم گفتن_خدافظ

بعد از این که آرمان باهاشون خدافظی کرد رفتیم سمت ماشین و ب سمت خونه راه افتادیم....

 


نظرات شما عزیزان:

السا 2
ساعت20:55---2 آذر 1394
اجی بلدی وبلاگ هک کنی؟ تو وبلاگم بگوو
پاسخ:نه خودمم دنبال ی نفر میگردم بلد باشه


sara
ساعت23:09---26 آبان 1394
این میلادم ک بازیگرههه بااااباااا
پاسخ:جنتلمنی بهش میاد^___^


السا 2
ساعت1:09---26 آبان 1394
ببخشیدا ولی داره بی مزه میشه باحالش کن لطفا
پاسخ:به وقتش


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوع: ,
برچسب‌ها:
دوستان
ابزارک هاي وبلاگ
قالب وبلاگ

 RSS 

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





دانلود آهنگ جديد

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 79
بازدید کل : 16939
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 50
تعداد آنلاین : 1

Free Lines - Link
 Select

کد زیبایی برای وبلاگ

کد و سفارش های رایگان


دانلود آهنگ جدید